سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش نه پشتى تا سوارش شوند و نه پستانى تا شیرش دوشند چنان زى که در تو طمع نبندند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :5
کل بازدید :20665
تعداد کل یاداشته ها : 42
103/9/5
5:38 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
محمد مهدی صالحی[78]
((خدایا کسی را با کسی آشنا مکن گر آشنا کردی از هم جدا مکن)) با سلام به همه ی دوستان مهربونی که لطف کردید به وبلاگ خودتون اومدید. از اینکه وقت خودتون رو واسه این وبلاگ گذاشتید،بی نهایت سپاسگزارم . در این وبلاگ هر چه دوست داشته باشی وجود داره،امیدوارم که خوشتون بیاد. در ضمن میتونید هر نظری هم داشته باشید در این وبلاگ بنویسید.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
شهریور 90[37]
لوگوی دوستان
 

دل من تنها بود.

دل من هرزه نبود.

دل من عادت داشت.
...
که بماند یک جا.

به کجا؟ معلوم است!

به در خانه تو.

دل من عادت داشت.

که بماند آنجا.

پشت یک پرده تور...

که تو هر روز آن را به کناری بزنی.

دل من ساکن دیوار و دری.

که تو هر روز از آن می گذری...

دل من ساکن دستان تو بود.

دل من گوشه یک باغچه بود.

که تو هر روز به آن می نگری.

دل من را دیدی؟

ساکن قلب تو بود..

یادت هست؟

  ********************

خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت تو درتنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار!

********************

اگه یه روز حس کردی تویه یه زمان  عاشق دونفری دومی انتخاب کن

چون اگه واقعا عاشق اولی بودی به عشق دومی گرفتار نمیشدی !!

 

روی آن شیشه ی تب دار تو را "ها" کردم،

اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم،

شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد،

شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم،

باسر انگشت کشیدم به دلش عکس تو را،

عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم 

**--**--**--** 
ای کاش به دل کسی پا نمی گذاشتیم و
کسی به دلمون پا نمی گذاشت
ای کاش اگه کسی به دلمون پا گذاشت دیگه
دلمون تنها نمی گذاشت
ای کاش اگه یه روز دلمون رو تنها گذاشت
رد پاشو روی دلمون جا نمی گذاشت

**--**--**--**

یک روز جیرجیرک به خرس گفت دوستت دارم

خرس گفت الان وقت خواب زمستونیه بعدا صحبت می کنیم

خرس رفت و خوابید

ولی ای کاش میدونست عمر جیر جیرک فقط سه روزه

تو کاری به باران نداری

چه ببارد چه نه

چیزی از من به یاد نمی آوری
...
من اما هزاری هم که از یادت ببرم

همین که ببارد

به خودم می آیم که همین جایی


?^?^?^?^?^?^?^?^?

بعد از مرگ ،

چشمانم را بر صفحه ای سنگی قاب بگیرید

و کنار اینه‌ی اتاقش بگذارید

تا هیچ وقت فراموش نکند

که هیچ چشمی مانند چشمان من...

فلسفه‌ی عشقش را نخواند و باور نکرد

?^?^?^?^?^?^?^?^?

انگار نه انگار که یه روز ، خاطره هامون یکی بود
قول و قرارمون یکی ، حال و هوامون یکی بود
هنوز گل های خشک تو ، رو طاقچه ی اتاقمه
عطر حضور تو ولی تو لحظه های من کمه

******************************************


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ salam maryam khanum
+ khahesh mikonam